آشفته گی به کارگردانی و نویسندگی فریدون جیرانی یک عاشقانه جنایی است. داستان برادرهای دوقلویی که درگیر عشق و جنایت می شوند، خوب و بد بودن فرقی ندارد این موقعیت ها هستند که خوب یا بد بودن آدم ها را تعیین می کنند.
جیرانی در فیلم سازی به فرمول ثابتی رسیده است، چه در فرم و چه در مضمون، در مضمون فیلم های او سادیسم بی منطق فردی را روایت می کند که غالبا به خیانت یا جنایت منتهی می شود از فیلم «پارک وی» و «خفه گی» تا همین «آشقته گی»، جیرانی حتی در کلیشه زدایی فرمی از سینما هم خود درگیر کلیشه و تکرار می شود، قاب بندی های خاص، نورپردازی و لوکشین ها و طراحی صحنه های عجیب که در همه فیلم های او دیده می شود، آشفته گی هم از این قاعده مستثنی نیست قاب کجی که در همه فیلم همراه مخاطب است، کلوز آپ های طولانی و متوالی و لا مکان و لا زمان بودنی که به گنگی بیشتر داستان می انجامد، فیلم در زمان و مکان بلاتکلیف است، منطق حوادث گاهی گم می شود و در ابژکتیو و سوبژکتیو سردرگم است...
اما باید گفت بازی های نسبتا خوب و فیلمبرداری و طراحی صحنه ممتاز به کمک ضعف کارگردانی و فلیمنامه آمده است تا فیلم تا حدی قابل تحمل تر شود...